loading...
علوم غریبه طلسمات و دعا
امیرحسین بازدید : 349 دوشنبه 01 خرداد 1391 نظرات (0)

سلام دوستان چند سال پیش رفتم زیارت امام رضا ع تو یکی از صحنها داشتم وارد میشدم دیدم یه اقایی مو سفید و بسیار زیبا رو روی ویلچر نشسته و میخواد از یه پله ای رد بشه که من با دیدن این صحنه به کمکش رفتم و بهش گفتم تا حرم میبرمت تو راهی که داشتیم میرفتیم یهو به من گفت کی به تو ذکر تلقین کرده رشمه ی تو رو کی بست با تعجب نگاهی بهش کردم گفتم شما از کجا میدونی خنده ای کرد و گفت میدونم میدونم اسما رو گفتم گفت این ذکر قلبی شما ذکر خوبیه ادمه بده دائم بگو گفتم چشم ازش سوال کردم چرا شما رو ویلچر هستین جانبازین گفت نه من لیاقت ندارم جان باز باشم
گفتم پس چی شدین تصادف کردین گفت نه
گفت من تو یه چله تسخیری نشستم تسخیر ملکه مارها موقعی که کارم داشت تموم میشد اخر تسخیر مار سرشو میاورد تو مندل من باید سر اونو میبریدم و میخوردم ترسیدم از مندل فرار کردم
هر جا میرفتم این مار با من بود و من دائم در حال فرار بود هیچ کی نتونست کمکم کنه اخر متوسل به امام رضا ع سلام شدم رفتم تو حرم و خوابیدم اون مار بیرون صحن اون موقع حرم ایستاد و داخل نیومد اون مارو فقط پیر مرد میدید
بعد چند شب اقا اومد تو خوابش گفت به خاطر این اشتباهی که کردی یا مار تو رو میکشه یا باید فلج شی که من فلج بودن و قبول کردم الان هم سالی یه بار میام مشهد این داستان اون پیر مرد بود هر چی گفتم ادرس بده نداد دیگه هم ندیدمش

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 187
  • کل نظرات : 65
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 118
  • آی پی امروز : 59
  • آی پی دیروز : 13
  • بازدید امروز : 71
  • باردید دیروز : 31
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 189
  • بازدید ماه : 124
  • بازدید سال : 5,333
  • بازدید کلی : 182,426
  • کدهای اختصاصی

    کد گوگل پلاس پيچک

    پيج رنک گوگل

    پيج رنک سايت شما

    پيج رنک

    پيچک دريافت کد ذکر ايام هفته براي وبلاگ
    تماس با ما

    کد تماس با ما

    Susa Web Tools
    دریافت کد تغییر شکل موس