چهره ی مرگ از گذشته های بسیار دور در نزد مردم ترسناک و غم انگیز ترسیم شده و از اینرو آداب و رسومی منطبق با همین تصورات در جامعه ی آن زمان معمول گردید که تا به امروز سینه به سینه و دست به دست ادامه دارد از آنجایی که در گذشته به دلیل عدم درک صحیح مقوله ی مرگ و جهان روحی و عدم آگاهی و آمادگی اذهان عمومی برای واقعیات روحی در مواقعی آن را پایان حیات بشر و قطع ارتباط با جهان مادی می دانستند و برای آن انواع مختلف ساخته بودند و پیرامون آن دردها و شکنجه های منتسب به قبر را بین مردم رایج کردند که تمام این ها چیزی نیست مگر عدم شناخت و درک واقعیت همانطور که قبلاً اشاره کردم لحظه جدایی روح از بدن برای همه یکسان است و به یک شکل انجام می گیرد اما لحظات قبل از جدایی روح و بعد از آن در مورد همه یکسان نبوده و بسته به رفتار و کردار در جهان مادی متفاوت می باشد و اما در خصوص احساس لحظه ی جدا شدن روح از بدن و پس از جدایی باید بگویم انسان به هیچ وجه متوجه بریدن ریسمان میان روح و جسم نمی شود ولی پس از بریدن واسط میان روح و جسم ناگهان احساس نشاط وصف ناپذیری به انسان دست می دهد که تا کنون مشابه آن را در جهان مادی تجربه نکرده است و بسیار خود را سبک می یابد درست مثل اینکه یک بار بسیار سنگین را از دوش انسان برداشته باشند و باید بگویم برخلاف آنچه تصور می شود مرگ ( جدا شدن روح از بدن ) هیچ درد و رنجی به همراه ندارد و اگر انسان می توانست یک بار مرگ را در حیات مادی خود تجربه کند می دانست که هیچ چیزی در این حیات مادی به اندازه ی مرگ لذتبخش و شیرین نمی باشد و هیچ انسانی پس از مرگ و درک جهان روحی میل به حضور در جهان مادی را ندارد زیرا وقتی وارد جهان روحی می شود و آن احساس زیبا را پیدا می کند با تجربه ی محیطی زیبا که با اینکه خورشید و نور در آن وجود ندارد و هوایی گرگ و میش است که تا آن لحظه تجربه نکرده است ولی شفافیت محیط و دید بمراتب بهتر از این جهان مادی است و هر آنچه که در اندیشه ی او می آید بلافاصله در مقابلش ایجاد می گردد محال است کسی حاضر به بازگشت به این جهان مادی باشد و در جهان روحی هیچ جایی برای چهره ی ترسناک و غم انگیز مرگ وجود ندارد .